نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





عشق يعني

               

عشق یعنی ... نتونی صبر کنی تا کسی شما رو به هم معرفی کنه
عشق یعنی ... همون سلام اول.
عشق یعنی ... چیزی مثل تنفس در هوای پاک کوهستان.
عشق یعنی ... یک محبت طبیعی که باید اونو پرورش داد.
عشق یعنی ... به هزار زبون بهش بگی دوستت دارم .
عشق یعنی ... انفجار احساسات.
عشق یعنی ... وقتی دلت می ره نتونی جلوشو بگیری.
عشق یعنی ... جذب شخصیتش بشی.
عشق یعنی ... ترو ببخشه و یه فرست دیگه بهت بده.
عشق یعنی ... وقتی من و تو ما می شیم
عشق یعنی ... مایه قوت قلب
عشق یعنی ... شادی و نشاط
عشق یعنی ... کسی که دلتو می بره
عشق یعنی ... جواهر قیمتی خودتو به دست بیاری.
عشق یعنی ... غذا رو شریکی خوردن.
عشق یعنی ... توی ذهنت خودتو با اون مجسم کنی.
عشق یعنی ... وقتی توی انتخابت شک نداری.
عشق یعنی ... فرار کردن به دنیای خصوصی خودتون.
عشق یعنی ... هر روز به بهونه ای جشن گرفتن.
عشق یعنی ... در موفقیت هم شریک بودن.
عشق یعنی ... خاطرات خوشی را که با هم داشتین بشماری تا خوابت ببره.
عشق یعنی ... عکس عشقت یه جایی جلوی چشماته. 
عشق یعنی ... بوی عطرش از خاطرت نره.
عشق یعنی ... از خودت بپرسی چرا دم به ساعت بهت زنگ نمی زنه.
عشق یعنی ... وحشتی از بودن با اون نداری.
عشق یعنی ... خوبی هاشوهم درکنار بدی هاش ببینی.
عشق یعنی ... یه عالمه حرفو با یه اشاره گفتن.
عشق یعنی ... تو تمام جهت ها به اون باشه.
عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه.
عشق یعنی ... هلش بدی توی مسیر درست.
عشق یعنی ... یادت نره که هر کسی باید بتونه عقیدشو بگه.
عشق یعنی ... توی پرداخت صورت حساب کمکش کنی.
عشق یعنی ... یه قرار ملاقات خیلی مهم.
عشق یعنی ... با هم تاب خوردن.
 
عشق یعنی ... چیزی که کمک می کنه تا دل شکسته رو دوباره درمون کنی.
عشق یعنی ... با هم ارتباط قلبی داشتن.
عشق یعنی ... با هم موسیقی رمانتیک گوش دادن.
عشق یعنی ... یکی همیشه با یه کادو و هدیه کوچولو بیاد.
عشق یعنی ... بعضی وقتا بی حوصله شدن.
عشق یعنی ... روی هم اسمای قشنگ گذاشتن.
عشق یعنی ... چیزی که شما رو ثروتمندترین آدمای روی زمین می کنه.
عشق یعنی ... اولین کسی که زنگ میزنه ببینه تو رسیدی خونه یا نه.
عشق یعنی ... از اینترنت بیرون اومدن وکامپیوتر رو خاموش کردن و با هم به گشت و گذار رفتن.
عشق یعنی ... شمع ومهتاب وستاره ها.
عشق یعنی ... وقتی دل پادشاهی می کنه.
عشق یعنی ... وقتی اطمینان پیدا میکنی که اون طرف دلخواهته.
عشق یعنی ... کم کردن فاصله ها.
عشق یعنی ... کلید یه رابطه محکم
عشق یعنی ... دو تایی سوار یه ماشین قوی توی پستی و بلندی ها.
عشق یعنی ... همیشه برای زنگ زدن به هم وقت پیدا کنید.
عشق یعنی ... برای تولدش درست همون چیزی رو که دوست داره بهش هدیه بدی.
عشق یعنی ... به اون نشون بدی که واقعا درکش می کنی.
عشق یعنی ... وقتی با هم مشکل پیدا می کنید به حرفای هم خوب گوش کنید.
عشق یعنی ... وقتی باهاش قرار داری حسابی به خودت برسی.
عشق یعنی ... مثل توی قصه ها رمانتیک بودن.
عشق یعنی ... احساس کنی که همهء دور و برت روعشق گرفته.
عشق یعنی ... چیزی که از کلمات قویتره.
عشق یعنی ... روی دریای خوشبختی شناور بودن.  
عشق یعنی ... بعضی وقتا جز ماه غمزده همدمی نداشته باشی.
عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که لحظات قشنگ زندگیت رو باهاش شریک بشی.
عشق یعنی ... وقتی توی دنیا هیچ چیز جز خودتون دو تا اهمیت نداره.
عشق یعنی ... دو چهره خندون.
عشق یعنی ... یه بازی که تمومی نداره.
عشق یعنی ... چیزی مثل برنده شدن توی بازی.
عشق یعنی ... وقتی شب مهتاب برات شعر می خونه.
عشق یعنی ... احساس کنی پاهات رو زمین بند نیست.  
عشق یعنی ... به جای اینکه بره ها رو بشماری آنقدر به اون فکر کنی تا خوابت ببره.
عشق یعنی ... حرفشو باور کنی.
عشق یعنی ... تو گوش هم زمزمه کردن.
عشق یعنی ... سالهای عمر سخت
عشق یعنی ... زهر شیرین بخت تلخ
عشق یعنی ... خواستن٬ لَه لَه زدن
عشق یعنی ...  سوختن پر پر زدن
عشق یعنی ... جام لبریز از محبت
عشق یعنی ... تشنگی یعنی سراب
عشق یعنی ... لایق هم بودن
عشق یعنی ... با خدا همدم شدن
عشق یعنی ... لحظه های بی قرار
عشق یعنی ... صبر  و  انتظار
عشق یعنی ... از سپیده تا سحر
عشق یعنی ... پا نهادن در خطر
عشق یعنی ... لحظه ی دیدار یار
عشق یعنی ... دست در دست نگار
عشق یعنی ... روشنی  و  سپید
عشقِ یعنی ... رد شدن از مرز اوج
تـنها عشق با روح انسان پـیـونـد می خورد،
زنـدگـی بـدون عـشـق ،سـرد و مـرده اسـت،
زنـدگـی  تـوام  عـشـق ،گرم و پـر خروش اسـت،
هـر کـس کـه عشق را هـرگز نیافت زندگی هـم نکرد،
و کسی هـم کـه عشق را یـافـت زنگی اش را ازدست داد،
عشق شوری در نهاد ما نهاد***جان ما در بوته سودا نهاد،
بـا عشق می توان دنیـا رو  بـه  انـدازه یک نفر کوچک کـرد،
بـا عشق مـی تـوان یک نفر رو بـه اندازه دنیا بزرگ کرد،
عشق با درد هـمـراه است، چون دگرگون می کند،
عشق واقعی تنـهایی را به یگانگی مبدل میکند،
عشق یعنی مستی و دیوانگی                

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی در جهان رسوا شدن

عشق یعنی اشك حسرت ریختن

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی در فراقش سوختن

عشق یعنی سرورای آویختن

عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی عطر گلهای سفید

ودر نهایت عشق یعنی علاقه، شوق ،قسمت

پس خواهش میکنم با زیباترین کلمه یعنی عشق بازی نکنید

 


[+] نوشته شده توسط ehsan در 19:0 | |







خداحافظ

                             

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی

تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی

...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ .....!


خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها

بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

خداحافظ خداحافظ

همین حالا

خداحافظ


[+] نوشته شده توسط ehsan در 19:0 | |







آخر تو چيستي

               

 

به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."
 
به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."
 
به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."
 
به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم
 

 

 


[+] نوشته شده توسط ehsan در 19:0 | |







یکی را دوست میدارم

 

یکی را دوست میدارم
 
ولی افسوس، او هرگز نمیداند
 
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که
 
او را دوست میدارم
 
ولی افسوس ،
 
او هرگز نگاهم را نمی خواند
 
به برگ گل نوشتم من که
 
او را دوست میدارم
 
ولی افسوس،
 
او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
 
به مهتاب گفتم ای مهتاب،
 
سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو که
 
او را دوست میدارم
 
ولی افسوس ،
 
یکی ابر سیه آمد ز ره روی ماه تابان را بپوشانید
 
صبا را دیدم و گفتم، صبا دستم به دامانت
 
بگو از من به دلدارم که
 
او را دوست میدارم
 
ولی افسوس،
 
ز ابر تیره برقی جست و قاصد را میان ره بسوزانید
 
یکی را دوست میدارم
 
ولی افسوس او هرگز نمی داند

[+] نوشته شده توسط ehsan در 19:0 | |







نخستین بار

 

نخستین باری که یکدیگر را دیدیم ..
 
نخستین باری که با هم حرف زدیم ..
 
نخستین باری که با هم بودیم …
 
نخستین باری که از هم جدا شدیم و من دلتنگت شدم …
 
و نخستین باری که برایت گریه کردم
 
این نخستین بارها بیش از هر چیز دیگری یادم می آید …
 
نخستین باری که گفتی دوستم داری
 
نخستین باری که گفتم دوستت دارم
 
و نخستین باری که عشق را فهمیدم
 
عشق تو همیشه با من است
 
حتی بیش از خودت
 
من همه آن نخستین بارها را به یاد دارم
 
اما آنکه بیش از همه در یادم مانده است
 
نخستین باری است که عاشق شدم
 
عاشق تو...
 
که نخستین و آخرین رویای من بودی ….

[+] نوشته شده توسط ehsan در 19:0 | |







دروغ

 

 

شايد اشتباهه اما عاشقا دروغ مي گن
 
 
آدماي مهربون و باوفا دروغ مي گن
 
 
اونا كه مي گن كه تا هميشه ديوونتن
 
 
بذا بي پرده بگم كه به شما دروغ مي گن
 
 
اونا كه مي آن به اين بهونه ها، كه اومدن
 
 
از توي شهر قشنگ قصه ها، دروغ مي گن
 
 
اونا كه فدات بشم تكيه كلامشون شده
 
 
به تموم آسمونا، به خدا دروغ مي گن
 
 
اونا كه با قسم و آيه مي خوان بهت بگن
 
 
تا قيامت نمي شن ازت جدا، دروغ مي گن

[+] نوشته شده توسط ehsan در 19:0 | |







انتظار

    

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

 براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

 تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

 از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم


[+] نوشته شده توسط ehsan در 19:0 | |







دلتنگی

خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم ....

 به فکرتم....

     به یادتم

                               زنده به انتظارتم ....

      

تمام زندگيم را دلتنگي پر کرده است...

دلتنگي از کسي که دوستش داشتم و عميق ترين درد ها و رنجهاي عالم را در رگهايم جاري کرد !

درد هايي که کابوس شبها و حقيقت روزهايم شد٬ دوری از تو حسرتي عميق به قلبم آويخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهاي دردناک داغ ستم پوشاند

 دلتنگی براي کسي که فرصت اندکي براي خواستنش ٬ براي داشتنش داشتم.    

دلتنگي از مرزهايي که دورم کشيدند و مرا وادار کردند به دست خويش از کساني که دوستشان دارم کنده شوم .

در انسوي مرزها دوست داشتن گناه است ٬ حق من نيست ٬ به اتش گناهي که عشق در آن سهمی داشت مرا بسوزانند .

رنجي انچنان زندگي مرا پر کرده است٬ آنچنان دستهاي مرا از پشت بسته است٬ آنچنان قدمهاي مرا زنجير کرده است که نفسهايم نيز از ميان زنجير ها به درد عبور مي کنند . . . 

دوست داشتن تو چنان تاوان سنگيني داشت که براي همه عمر بايد آنرا بپردازم ... و من این تاوان سنگین را با جان و دل پذیرا شدم .            

همه عمر ٬ داغ تو بر پيشاني و دلم نشسته است و مرا می سوزاند .   

تو نمايش زندگي مرا چنان در هم پيچيدي که هرگز از آن بيرون نيايم. . . آنقدر دلتنگ دوريش هستم .. آنقدر دلتنگ سرنوشت خويشم .. آنقدر دل آزرده عشق تو هستم که همه هستيم را خوره بي کسي و تنهايي مي جود . . . 

  به او نگاه مي کنم ٬ به او که چون بهشت بر من مي پيچد و پروازم مي دهد .  

به او که لبهايش از اندوه من مي لرزند .       

به او که دستهاي نيرومندش ٬عشقي که سالها پيش اجازه اش را از من گرفتند جرعه جرعه به من مي نوشاند . . . . .        

به او که چشمهايش در عمق سياهي مي خندید و دنيايم را ستاره باران مي کرد.     

به او که باورش کردم و دل به او باختم

به او که دلم مي خواهد در آغوشش چشمهايم را بر هم بگذارم و هرگز ٬ هرگز ٬هرگز به روي دنيا بازشان نکنم .          

 به او که تکه اي از قلب مرا با خود خواهد برد       

به او که مرزهاي سرنوشت ٬ سالها پيش دوريش را از من رقم زده است. سراسر زندگيم را اندوهي پر کرده است که روزها و ماهها از اين سال به سال ديگر آنها را با خود مي کشم و ميدانم که زمان ٬ شايد زمان ٬ داغ مرا بهبود بخشد ولي هرگز فراموش نخواهم کرد که از پشت اين ديوار شيشه اي نگاهش چگونه عمق وجودم را لرزاند . 

    

لبهايش لرزش لبهايم را نوشيد و دستانش ترس تنم را چيد و نفسهايش برگهاي رنگين خزان را به باران عاشقانه بهار سپرد .

 


[+] نوشته شده توسط ehsan در 19:0 | |







متن یک کارت عروسی

آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست

     

با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید

ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است

لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید

بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ

معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید

تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه

با غذا و میوه ی آن جشن افطاری کنید

البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها

پیش فامیل مقابل آبروداری کنید

میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است

پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید

گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی

دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری  

موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان

پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید

هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر

هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید

در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب

کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید

گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه

چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید

ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک

دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید

لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست

از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید

البته هرچیز دارد مرزی و اندازه ای

پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید

حرکت موزون اگر در کرد از خود، دیگری
با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید

کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟

با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید        

در نهایت، مجلس ما را مزین

 با حضوربی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید

 


[+] نوشته شده توسط ehsan در 19:0 | |







هم سلولي

انتظار نداشتم تا همیشه هم سلولی من بمونی...

انتظار نداشتم چون محکوم به حبس ابد بودم
 
تو هم فکر فرار رو از سرت بیرون کنی...
 
انتظار نداشتم شریک غم هام بشی
 
و شادی های کوچیکت رو به من تعارف کنی...
 
انتظار نداشتم وقتی از پشت میله ها آزادی رو  نگاه
 
می کنی؛ منو هم تو رویاهات ببینی...
 
انتظار نداشتم وقتی یواشکی کلیدها رو از جیب نگهبان
 
برداشتی؛ منو محرم بدونی...
 
حتی انتظار نداشتم وقتی تو اعماق شب از سلول خارج
 
شدی؛ کلیدها رو با خودت نبری...
 
 
فقط انتظار داشتم به حرمت تموم خاطرات مشترکمون...
 
تموم یادگاریهامون رو دیوار...
 
تموم خط های شمارش روزهای شب زدمون رو دیوار...
 
تموم دوستت دارم های رو دیوار...
 
تموم قلب های تیر خورده رو دیوار...
 
آروم صدام می کردی و می گفتی:
 
خداحافظ رفیق........ 

[+] نوشته شده توسط ehsan در 19:0 | |



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد